داستان های واقعی Things To Know Before You Buy
داستان های واقعی Things To Know Before You Buy
Blog Article
اما اینکه آیا این گزارشها صرفاً داستانهای ترسناک ارواح هستند یا خیر، معلوم نیست.
داستان طنز و خنده دار برای کودکان و قصه های با مزه برای سنین کم
حتی در روز روشن هم هیچ کس جرأت نداشت پیاده به آنجا برود، چون جاده کم عرض و به شدت خطرناک بود؛ علاوه بر آن، یک زن تنها در آن ناحیه کوهستانی چه میکرد.
داستان
وقتی که سر خود را بالا آورد، مرد غریبه را دید که ایستاده و به نظر میرسد که مستقیما به او زل زده!
برای دو هفته بعد، همه سرنشینان، دریاهای خطرناک و بادهای نالان را تحمل کردند تا اینکه بریگز آخرین گزارش خود را در ۲۵ نوامبر وارد کرد.
ناگهان صدای بلندی به گوش رسید. پدر با فرمان دست و پنجه نرم میکرد تا کنترل لاستیکها را از دست ندهد، اما ماشین روی جادهی خیس بارانی لیز خورد و به دیوار سنگی برخورد کرد.
پنج ریال بـه ان روضه خوان میدهم و پانزده ریال را خودم برمی دارم.
۱۱ داستان واقعی ارواح، از هتل «درخشش» تا «هورناک آمیتیویل»
مرد از وسط مسیر پیاده شد و او را رها کرد. او مورگان را به محض ورودش غمگین ساخت. اگرچه مشخص نیست که این شخصیت شوهرش است یا نه، مورگان با اندوه در شهر سرگردان شد و یک تپانچه تهیه کرد.
اما روز بعد به پلیس اعتراف کرد. در ادامه این داستان واقعی ارواح او ادعا کرد که صداهایی را در خانه شنیده که از او خواستهاند پدر و مادر، برادران و خواهرش را بکشد. این اولین بار نیست که دی فیو ادعا میکند که چنین صداهایی را شنیده است.
دو سال بعد، فیلمی منصوب به وینچستر در خانه اصلی فیلمبرداری شد. علیرغم این واقعیت که حتی یک کندوکاو ماوراءالطبیعهای، هیچ چیز غیرعادی را ثبت نکرده است، بازدیدکنندگان همچنان حضور ارواح را گزارش میکنند.
پیرمرد در حالیکـه بـه زحمت، با دست لرزانش دکمه پیراهنش را میبست، با صدایی نحیف ولی همراه با غرور خاصی جواب داد: هیچوقت بـه این خوبی نبودم.
در نور کم جاده، دخترک فهمید که مرد در دست راست خود چیزی را محکم گرفته است. یک ساطور بزرگ و تیز!
داستان واقعی ارواح: ارواح مهربانی که عمارت پیتوک را تحت نظر دارند